فرهنگ بهمثابه چشمه جوشانی است که همه انسانهای تشنه در مسیر آن سیراب میگردند. فرهنگ عامل دوام و بقای هویت، تمدن، ملت و جامعه است. فرهنگ ایرانی بهدلیل عناصر هویتی، تمدنی، زبانی و معرفتی از چنان جایگاه والا و بالایی برخوردار است که بهجرأت میتوان گفت جزو معدود فرهنگهای مسلط در دنیای امروز بهشمار میرود. رمز ماندگاری فرهنگ ایرانی را در عناصر گوناگونی میتوان جستوجو کرد که برخی از مهمترین آنها در این نوشتار به اختصار مورد اشاره قرار میگیرد:
١. انعطافپذیری و انطباقپذیری: این ویژگی را میتوان مهمترین ویژگی فرهنگ ایرانی دانست؛ فرهنگی که پس از دوران ساسانیان، زیست مسالمتآمیزی را با فرهنگ اسلامی آغاز کرد و از طریق همافزایی فرهنگی، مایه پایداری، بالندگی و پیشرفت تمدن بزرگ ایرانی را فراهم آورد. از این منظر، یکی از رموز ماندگاری فرهنگ ایرانی را میتوان همگرایی و همسازی میان فرهنگ ایرانی و اسلامی دانست. سیری در تحولات تاریخی نشان میدهد که فرهنگ ایرانی همواره قدرت سازگاری بالایی با این تحولات داشته و در طول تاریخ هیچگاه حذف یا در فرهنگی دیگر هضم نشده است. جالب اینجاست که حتی حمله وحشیانه مغولها نیز که تمام انرژی خود را مصروف انهدام تاریخ و هویت این سرزمین کردند، نتوانست به فرهنگ ایرانی آسیبی اساسی وارد کند، بلکه در کمال شگفتی، این فرهنگ ایرانی بود که آنان را به خود جذب و در خود هضم کرد. بهعنوان نمونه، دانشمند بزرگ اسلامی خواجه نصیرالدین طوسی توانست با نبوغ و زیرکی فراوان فرمانروایان مغول را تحت تأثیر قرار داده و با هوشمندی تمام از نابودی بسیار از مواریث فکری و فرهنگی ایران به دست مغولان جلوگیری کند.
٢. غنای فرهنگی: عامل دیگر ماندگاری فرهنگ ایرانی، میراث غنی فرهنگی آن است. ایران سرزمینی پررمزوراز است که با دارا بودن نمادهای فراوانی از هویت دیرینه که در جای جای آن خودنمایی میکند، مجموعهای رنگارنگ و پربار از ذخایر تمدنی را تشکیل داده که پیشینه و پشتوانه غنی فرهنگی کشور ما را برای جهانیان به نمایش میگذارد. مکانهای تاریخی ما از پرسپولیس و شوش گرفته تا همدان و جیرفت دربرگیرنده مواریث گرانسنگ فرهنگی است که صدها برابر منابع طبیعی و نفتی ما دارای ارزش میباشند و در کمتر کشوری در شرق و غرب عالم میتوان چنین گنجینه ارزشمند و پرارجی را سراغ گرفت. از اینرو، همگان باید بکوشیم که تصویر «ایران فرهنگی» را جایگزین تصویر ایران نفتی و هستهای نماییم.
٣. زبان فارسی: زبان، کانون اصلی هویت هر ملتی است و زبان فارسی رمز تداوم حیات هویت ایرانی است. از همین منظر، احترام فراوانی که ما ایرانیان برای فردوسی قائل هستیم بهدلیل آن است که او را عامل اصلی حیات و بقای ایران میدانیم. فردوسی تنها شخصیتی بود که توانست اثر ماندگاری به وجود آورد که بیش از هزار سال در جان و بر زبان مردم ایران حضور داشته و جاری باشد. اغراق نیست اگر ادعا کنیم که فارسی سخن گفتن ما امروز مدیون تلاشهای فردوسی است و شاهنامه، امروزه به معیار و میزان سنجش زبان فارسی تبدیل شده است. همه زبانها در دنیا دستخوش تغییر شدهاند، اما زبان فارسی کمترین تغییرات را داشته است و علت آن ترازو و میزانی بود که فردوسی در شاهنامه به ما داد. البته در ادامه این مسیر، سعدی نیز نقشی بیبدیل و انکارناپذیر در تداوم زبان فارسی ایفا کرد.
از منظری دیگر، زبان فارسی بهمثابه عاملی است که همه ایرانیان را در اقصی نقاط دنیا گرد هم آورده و موجب انسجام جامعه ایرانی شده است. اگر امروز در این سرزمین، تمدنی را سراغ میگیریم، قطعاً ریشههای آن همین زبان فارسی است که در این جغرافیا به قدمت و درازای تاریخ حضور داشته است. امروزه بسیاری از مردم جهان از طریق ترجمه اشعار بزرگان ادب فارسی با ایران آشنا شدهاند و سالانه چندین هزار گردشگر فقط و فقط به شوق زیارت آرامگاه شاعران بزرگی چون سعدی و حافظ راهی ایران میشوند و ما نباید از این ظرفیت عظیم برای شناساندن فرهنگ کشورمان به سایر مردم جهان غافل باشیم.
۴. سازگاری: فرهنگ ایرانی از دیرباز، از تنگنظری به دور بوده و دارای پتانسیل بالایی برای تعامل و تبادل فرهنگی بوده است. نگاهی به گذشته، مؤید این امر است که پیروان ادیان مختلف از مسلمان و زرتشتی گرفته تا مسیحی و کلیمی، همواره زیر چتری واحد زیستی مسالمتآمیز را با یکدیگر تجربه کردهاند.
۵. عقلانیت و اعتدال: فرهنگ ایرانی با تعصب، تحجر و انسداد هیچ نسبتی ندارد و هیچگاه در دام افراط و تفریط گرفتار نشده است. اگر امروز خاورمیانه در آتش منازعه میسوزد، ناشی از تعصب فرهنگی است و ایران بهدلیل عقلانیت فرهنگی از این فضا به دور است؛ چراکه جوهر فرهنگ ایرانی از خشونت بیزار است و ما امروز با اتکا به فرهنگ خود، دژی مستحکم در برابر افراطیگری و منطقگریزی ایجاد کردهایم.
۶. انسجام ملی در عین تنوع فرهنگی: فرهنگ ایران بهمثابه رنگینکمانی وسیع و متنوع همه اقوام را بهطور مسالمتآمیز در کنار یکدیگر نشانده و همگان را یکدل و همنوا به زندگی صلحآمیز در کنار هم فراخوانده است. از این منظر همواره شاهد نوعی انسجام در کشور هستیم و رمز مانایی فرهنگ ایرانی، همین پذیرش تنوع فرهنگی است. تنوع زبانی، قومیتی، دینی و مذهبی در ایران امروز نمادی از عمق و گستردگی فرهنگ این سرزمین است که در خود ابعاد گوناگون دیگری را جای داده و نشان از منش و سلوک ایرانیان دارد که تجلی تمامنمایی از نظریه «وحدت در کثرت» را به نمایش میگذارند.
٧. اخلاقگرایی: فرهنگ ایرانی از دیرباز با مفاهیم اخلاقی مانند معرفت، فضیلت، همدلی، همنوایی، همدردی، نوعدوستی، جوانمردی و پهلوانی عجین بوده و این خصلتها به جزئی انفکاکناپذیر از فرهنگ روزمره مردم تبدیل شدهاند.
٨. صلحدوستی: صلح از مفاهیم ارزشمندی است که ایرانیان در تحولات تاریخی همیشه بدان پایبند بودهاند. این رویکرد صلحمدارانه در عرصههای مختلف زیست فرهنگی و تمدنی ایرانیان به چشم میخورد. ایرانیان هیچگاه آغازگر جنگ و مناقشه نبودهاند و صلح با اقوام، همسایگان و جهانیان بهعنوان یک ارزش فرهنگی نزد آنان تلقی میگردد.
٩. گفتوگوی فرهنگی: ایرانیان همیشه از عناصر و دقایق مثبت و مناسب فرهنگها و تمدنهای دیگر استقبال کردهاند. از همین منظر، این فرهنگ در دل خود ظرفیت بالایی برای تعامل، تبادل و گفتوگوی فرهنگی دارد. تجربه گفتوگوی ایرانیان با فرهنگها و ملتهای دیگر در ادوار مختلف تاریخی نیازمند بازشناسی، بازنویسی و انتقال به نسل جدید میباشد. در دورانهای پیشین، هزاران انسان فرهیخته از این سرزمین برای گفتوگو به اقصی نقاط دنیا سفر میکردند و در چنین بستری بود که فرهنگ ایرانی در دنیای آن روز بسط و گسترش پیدا کرد.
١٠. نوگرایی و نوسازی فرهنگی: فرهنگ ایرانی درک لازم را از بازسازی و نوسازی فرهنگی در خود ایجاد کرده است و ایرانیان همواره در خلق و ابداع نحلههای جدید فکری و فرهنگی پیشقدم بوده و ضمن تبادل فرهنگی با سایر فرهنگها، عناصر مثبت آن فرهنگها را اقتباس و با عناصر مناقشهآمیز فاصله ایجاد مینمودند.
امروز بیش از هر زمان دیگر به شناخت عمیقتر فرهنگ و تمدن ایرانی نیازمندیم. باور داشته باشیم که زبان فرهنگ از آنچنان نفوذ معنوی و معرفتی برخوردار است که میتواند ملتها را با خود همراه و همگام نماید. فرهنگ ایرانی در اثر ادغام مسالمتآمیز با فرهنگ اسلامی، جهشی بزرگ را شکل داده که میتواند در مسیر توسعه، تکامل و حرکت یک ملت بهسمت قلههای تعالی، منشأ تحولات بزرگ باشد.
دکتر صالحی امیری